از زمان حضرت رسول اکرم تا مذاهب فقهی یعنی شافعی،مالکی،حنفی و حنبلی و حضرت صادق الائمة مسائل فقهی بطور ساده از نص روایات و بیشتر آیات قرآن استفاده شده مورد عمل قرار میگرفت.در طول تاریخ حوادث و وقایعی پیش آمده و در برخورد با ملل دیگر و مکاتب فلسفی و دینی احساس شد که باید مسائل فقهی بصورتی مدون و مضبوط گردد و هریک از فرق مذهبی سعی کردند باستناد آیات و اخبار مسائل مورد نیاز مسلمانان را بصورت مدون درآورند و بدینجهت مانند ابو الحسن طبری،متوفی 504 هجری کتابی بنام احکام القرآن تدوین کرد و همچنین شهاب الدین ابو العباس احمد بن یوسف بن محمد الحلبی متوفی 756.کتابی بنام«القول الوجیز فی احکام کتاب العزیز» و همچنین جلال الدین سیوطی و فاضل مقداد از شیعهء اثنا عشریه کتابی بنام «کنز الفرقان فی فقه القرآن»و کتابی دیگر بنام«زبدة البیان فی احکام القرآن» تدوین کردند.
و بسیاری دیگر از پیروان مذهب حنفی و مالکی،مانند الجامع لاحکام القرآن تألیف ابی عبد اله قرطبی مالکی.
در طول زمان افکار و عقایدی دیگر در جهت بیان و تفسیر قرآن رسوخ کرد و آن افکار علمی و فلسفی بود و در این مورد نیز تفاسیری از قدیم الزمان نوشته شد و مانند غزالی کسانی پیدا شدند که آیات قرآنی را با توسل به علوم توجیه و تفسیر کردند.
غزالی از ابن مسعود روایت کند که گفت:«من اراد علم الاولین و الاخرین فلیتدبر القرآن»وی در کتاب جواهر القرآن که پس از احیاء العلوم نوشته است علوم قرآنی را به شعبی تقسیم کرده است مانند علم اللغة و نحو و قراآت،مخارج حروف، تفسیر،کلام،فقه،اصول فقه،مبدء و معاد.سیر و سلوک و بالاخره علم طب و نجوم،هیئت،تشریح،سحر،کهانت،طلسمات و جز آنها را مستند به قرآن میداند.
و همینطور جلال الدین سیوطی این روش را برگزیده است وی در کتاب اتقان گوید:
قرآن مشتمل بر همه علوم است و استناد کرده است به آیه
«ما فرطنا فی الکتاب من شیئی»
و آیه
«و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شئی»
و نیز استناد بروایت نبوی کند که فرمود در کتاب خدا تمام خبرهای ما قبل و مابعد موجود است.
و همینطور آیه
«لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین»
و نیز در روایت دیگر آمده است که«انزل فی القرآن کل علم و بین لنا فیه کل شئی»1.
وی از قول ابو الفضل مرسی نقل کرده است که هرکس و اهل هرفنی مطابق فن و دانش خود از قرآن بهره برگرفته است.
بدینطریق که خداوندان نحو از لحاظ شواهد نحوی و اصول مبنی و معرب و افعال و حروف و اسماء و جز آن استفاده کردهاند.
و خداوندان تفسیر از جهت الفاظ و دلالت آنها بر معانی و الفاظی که دلالت بر یک معنی و الفاظی که دلالت بر دو معنی و یا زیادتر دارد و جز آن بحث کردهاند.
و اهل اصول و کلام از ادلهء قطعی توحید،وجود خدا و قدم و قدرت و علم او بحث کردهاند.و اهل معانی و بیان از معانی خطابات،عمومات، خصوصات،حقیقت و مجاز،با تخصیص،اضمار،نص،ظاهر،مجمل، محکم،متشابه،امر،نهی،نسخ و غیره بحث کردهاند.و بحث از استصحاب حال،استقراء و قیاس کردهاند که این قسمت را اصول نامیداند.
دستهء دیگر از حلال و حرام و سایر احکام بحث کرده،اصولی وضع کردهاند و فروعی از آن اصول به دست آوردهاند که علم فروع نامیدهاند.
دستهء دیگر بحث از حکم و امثال و قصص و مواعظ آن کرده و نتائجی مانند وعد و وعید و تحذیر و تبشیر و ذکر مرگ و معاد و نشر و حشر و حساب و عقاب و بهشت و جهنم و جز آن بحث کردهاند که اینان را خطیبان و وعاظ نامیدهاند.
بعضی دیگر از آن اصول تعبیر خواب را بدست آوردهاند به استناد آنچه در قصهء یوسف آمده است در باب گاوهای چاق که گاوهای لاغر را بخوردند و خوابی که در باب سجدهء همه یازده ستاره به خورشید کردند بدید و تعبیر آنرا از پدر خود یعقوب بخواست.
دستهء دیگر احکام و قواعد مواریث و خداوندان سهام ارث را از آن استخراج کردند.
مردمی دیگر احکام نجوم را از آیاتی که دلالت بر شب و روز،ماه و خورشید و منازل آنها میکند که میفرمایند:
«و الشمس و القمر بحسبان»
و یا
«الشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم»
و احکام و تعداد برجها و جز آنها را به دست آوردهاند.
ادباء و شعراء از موجز بودن الفاظ و بدیع بودن نظم و نیکو بودن سیاق عبارات و مبادی و مقاطع و ایجاز و اطناب و جز آنها بهرهها بر- گرفتند و دانش بیان و بدیع را پایهریزی کردند.
اهل عرفان و زهاد از کلمات و الفاظ و آیات موجود در قرآن که مبین حالات روحی و توجه به مبدأ و اعراض از دنیا و بهرههای آن میباشد استفاده کردند و اصطلاحاتی مانند:فناء،بقاء،حضور،خوف،؟؟؟هیب، انس،وحشت،قبض،بسط و جز آنها را استخراج کردند.
اینها علومی است که مسلمانان از قرآن استخراج کردهاند.
و بازگوید علاوه بر اینها قرآن حاوی علوم دیگر است که آنها به نام علوم اوائل خوانده شده است مانند:طب،جدل،هیئت،هندسه،جبر و مقابله نجوم و جز آنها.
در باب طب و حفظ الصحة در قرآن فرموده است.
«شراب مختلف الوانه و فیه شفاء للناس».
و علاوه بر طب اجساد که در قرآن بدان اشارت شده است طب روحانی و قلوب نیز از قرآن به دست میآید.
در باب هیئت باید گفت که آیاتی چند در قرآن آمده است مانند:
«و القمر عاد کالعرجون القدیم» و «و اذا الشمس کورت و اذا النجوم انکدرت»
و غیر ذلک.
در باب هندسه آیهء هست که فرماید:
«انطلقوا الی ظل ذی ثلاث شعب لا ظلیل و لا یغنی من اللهب»
که اشاره به این معنی است که شکل مثلث را سایهای نباشد.
در باب جدل و مناظره گفتهاند آیاتی زیاد در این مورد در قرآن وجود دارد.چنانکه در سورهء واقعه چندین آیه در اینباره آمده است.
مانند:
«ا فرأیتم النار التی تورون أ أنتم انشأتم شجرتها ام نحن المنشئون» و «ا فرأیتم الماء الذی تشربون ء أنتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون»
و آیهء دیگر که فرماید:
«ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین و کان الشیطان لربه کفورا».
در باب نجوم آیاتی آمده است که گذشت و در باب صنایع دیگر آیاتی مانند:
«و اصنع الفلک باعیننا و «و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها» و
«أ فرایتم ما تحرثون» و جز آنها آمده است.
و بالاخره هرکس مطابق ذوق و استعداد و فن خود از آیات قرآن بهره گرفته است.البته در این مورد ایرادات و نقضهائی شده است از جمله ابو اسحق ابراهیم بن موسی الشاطبی اندلسی متوفی 790 هـ در کتاب«الموافقات»خود سخت بدین نوع فکر حمله کرده است و گوید اگر نامی از اینگونه علوم و اصطلاحات در قرآن آمده است از این جهت است که اعراب بدوی باینگونه مطالب توجه داشته و نجوم و هیئت و جز آنها مابین آنان معمول بوده است و الا اساس کار قرآن اخلاقیات و احکام عبادی و معاملات و اجتماعیات است.
(1)رجوع شود به التفسیر و المفسرون ص 144 جلد سوم.